اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سختی کشیده

نویسه گردانی: SḴTY KŠYDH
سختی کشیده . [ س َ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) پریشان و تنگدست . (ناظم الاطباء). مشقت دیده . مصیبت زده :
کنون دانم که آن سختی کشیده
بمشکوی ملک باشد رسیده .

نظامی .


چه جویی ازمن سختی کشیده
ز آسانی بدشواری رسیده .

نظامی .


هر کجا سختی کشیده و تلخی چشیده ای را بینی خود را بشره در کارهای مخوف اندازد. (سعدی ). و مردم معزول و سختی کشیده را باز عمل فرماید. (سعدی ). || مظلوم . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.