اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سخن رفتن

نویسه گردانی: SḴN RFTN
سخن رفتن . [ س ُ خ َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) گفتگو شدن . مذاکره :
سخن رفتشان یک بیک همزبان
که از ماست بر ما بد آسمان .

فردوسی .


چو پیران بیامد ز هند و ز چین
سخن رفت از آن شهر باآفرین .

فردوسی .


بوالفتح رازی را بخواند و خالی کرد و گفت درباب تو امروز سخن رفته است . (تاریخ بیهقی ). سخن بسیار رفت تا آنچه نهادنی بود بنهادند. (تاریخ بیهقی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.