اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سخن شناس

نویسه گردانی: SḴN ŠNAS
سخن شناس . [ س ُ خ َ ش ِ ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ سخن . سخندان . سخن سنج . ادیب :
سخن شناسان بر جود او شدید یقین
کجا یقین بود آنجا بکار نیست گمان .

فرخی .


دانی که من آن سخن شناسم
کَابیات نو از کهن شناسم .

نظامی .


چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نه ای دلبرا ۞ سخن اینجاست .

حافظ.


بر ضمیر خورشید اقتباس هوشمند سخن شناس در نقاب شبهه و اقتباس مخفی نخواهد بود. (حبیب السیر).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.