اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سدره

نویسه گردانی: SDRH
سدره . [ س ِ رَ] (اِخ ) درخت کُنار است بالای آسمان هفتم که منتهای اعمال مردم است و آن را سدرةالمنتهی گویند و حد رسیدن جبرئیل همانجا است . (آنندراج ) (غیاث ) :
سدره و فردوس مزخرف شود
چون بزنندش بصحاری خیام .

ناصرخسرو.


جبرئیل آمده ز سدره برش
بود سوگند صعب حق بسرش .

سنایی .


طاوس ملائک بنوا مدح تو خواند
اندر فنن سدره چو قمری و چو دراج .

سوزنی .


ستر اعلی جلال دنیی و دین
که اگر سوی سدره رای آرد.

انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 375).


از اوج آسمان بسر سدره بگذرم
وز سدره سر بگلشن رضوان برآورم .

خاقانی .


بسفر شد کجا بباغ بهشت
طوبی و سدره سایه گستر اوست .

خاقانی .


چو رفرف بر رف طوبی علم زد
وز آنجا بر سر سدره قدم زد.

نظامی .


سراپرده بسدره سرکشیده
سماطینی بگردون برکشیده .

نظامی .


چنان گرم در تیه قربت براند
که بر سدره جبریل از او بازماند.

سعدی .


منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان اینهمه نیست .

حافظ.


رجوع به سدرةالمنتهی شود.
- سدرةالمنتهی . رجوع بهمین ماده شود.
- سدرةالنبی ؛ درختی است که از معجزه ٔ آنحضرت (ص ) دو شق شده بود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
ساکنان سدره . [ ک ِ ن ِ س ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ملائکه ٔ مقرب . (ناظم الاطباء).
صدرة. [ ص ُ رَ ] (ع اِ) سینه . (منتهی الارب ). || سرسینه . (منتهی الارب ). مااشرف من اعلی صدره . (قطر المحیط). بالای سینه . (مهذب الاسماء). ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.