سر
نویسه گردانی:
SR
سر. [ س ُرر ] (ع مص ) شاد کردن کسی را. (منتهی الارب ). مقابل اِحزان . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شوره سر. شوره سر یا سبوره pitiriasis capitis با پوستهریزی پوست سر مشخص میشود که همراه با خارش و گاهی اوقات همراه با قرمزی ودلمه میباشد. شوره سر نو...
سر رفتن. {سَ رَ}. (مصدر مرکب). ۱. لبریز شدن(مایع جوشان) ۲. به پایان رسیدن، تمام شدن ۳. بیتاب شدن، کم طاقت شدن. ///////////////////////////////////////...
بیشه سر. [ ش ِ س َ ] (اِخ ) از بلوکات ساری و اشرف . عده ٔ قری 12، مساحت 12 فرسخ ، مرکز کوقنا، حد شمالی اسفورد شورات ، شرقی بندرجز، جنوبی دودانگ...
پیره سر. [ رَ / رِ س َ ] (ص مرکب ) پیرسر. صاحب موی سفید. دارای موی کافورگون . سالخورده : یکی پیره سر بود هیشوی نام جوان مرد و بیدار و با فرّ و...
خرده سر. [ خ ُ دَ / دِ س َ ] (ص مرکب ) آنکه سر کوچک دارد. آنکه سر او بزرگ نیست . کوچک سر.
خیره سر. [ رَ / رِ س َ ] (ص مرکب ) بیهوده گرد. بوالهوس . || سرکش . (غیاث اللغات ). لجوج . ستهنده . عنود. یک دنده . گستاخ . بیشرم . لجاجت کننده . پ...
دهنه سر. [ دَ هََ ن ِ س َ ] (اِخ )دهی است از دهستان دهشال بخش آستانه شهرستان لاهیجان . واقع در 24هزارگزی شمال خاوری آستانه . آب آن از حشمت...
رخنه سر. [ رَ ن َ / ن ِ س َ] (ص مرکب ) شکافته سر. کافته سر. کفته سر : قاف از تو رخنه سر شد و عنقا شکسته پراز زال خرد یک تنه تنها چه خواستی . خاقا...
چیده سر. [ دِ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نازیل بخش خاش شهرستان زاهدان . در 66هزارگزی شمال باختری خاش و هزارگزی شوسه ٔ زاهدان به...