سر
نویسه گردانی:
SR
سر. [ س ِرر ] (اِخ ) وادیی است بین هجر و ذات العشر در راه حاجیان بصره ، طول آن مسافت سه روزه راه است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
واژه های همانند
۴۶۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۳ ثانیه
کم سر. [ ک ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن است و 243 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
دژ لمبسر یا لمسر که در شمال شهر قزوین و در منطقه الموت در شمال شرقی شهر رازمیان واقع شدهاست و قدمت آن به دوران ساسانیان بازمیگردد و در دوره سلجوقیان...
متعصب، تندخوی، تند مزاج، هوادار بی منطق، کله خشک، ستیهنده
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کله سر. [ ک َ ل َ / ل ِ س َ ] (اِخ ) از کوههای بلند پیشکوه است که بین دره ٔ رودخانه ٔ دیاله و آبدیز واقع است و رودخانه ٔ دیاله پس از عبور از ا...
کله سر. [ ک َ ل ِ س َ ] (اِخ ) دهی از بخش نمین است که در شهرستان اردبیل واقع است و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کله سر. [ ک َ ل ِ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیر است که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و 434 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
کله سر. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرقان است که در بخش آوج شهرستان ساوه واقع است و 128 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).