سرآب
نویسه گردانی:
SRʼAB
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالفتاح التنکابنی المازندرانی مشهور به سرآب . از شاگردان فاضل خراسانی بود و در فقه واصول و علم مناظره مهارت و تبحر تمام داشته است . اوراست مصنفاتی از جمله سفینة النجاة در اصول الدین وضیاءالقلوب که بفارسی تألیف شده و در امامت و اثبات مذهب حق است . رسائل متعدد دیگر بعربی و فارسی دارد. رجوع به روضات الجنات خوانساری ص 646 و 647 شود.
واژه های همانند
۸۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
سرآب . [ س َ ] (اِ مرکب ) آنچه در ایام گرما مسافر تشنه را بتابش آفتاب ریگ صحرا از دور چون آب نماید. و گاهی در شب ماهتاب نیز همچنین می نمای...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع در 54 هزارگزی شمال درمیان و 12 هزارگزی جنوب شوسه ٔ عمومی درح...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پسکوه بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 31 هزارگزی جنوب قاین و 3 هزارگزی باختر شوسه ٔ عمومی قاین به...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 4 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. هوای آنجا گرم است و دارا...
سرآب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کهنه فرود بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در 12 هزارگزی جنوب باختری قوچان و 9 هزارگزی باختر شوسه ٔ عمو...
سرآب باغ . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از بخش آبدانان شهرستان ایلام واقع در 24 هزارگزی خاور آبدانان کنار راه مالرو ایلام به آبدانان . هوای آنج...
سرآب تابه . [ س َ تا ب َ ] (اِخ ) دهی است در هشت فرسخی میانه ٔ جنوب و مشرق درّاهان واقع است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
سرآب یاس . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرگاه بخش ویسیان شهرستان خرم آباد واقع در 5 هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد به اندیمشک...
سرآب سیاه . [ س َ ] (اِخ ) نام محل و رودخانه ای است بملک پارس و جای سکونت طایفه ای است از الوار که طایفه ٔرستم گویند و آب این رود و رود...
سرآب منگل . [ س َ م َ گ ُ ] (اِخ ) نام محله ای است در تهران .