سرا
نویسه گردانی:
SRʼ
سرا. [ س َ ] (از ع ، اِمص ) در عربی بمعنی نرمی و رأفت لیکن به این معنی در آخر همزه است ، فارسیان بدون همزه نیز آرند. (غیاث ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کرچنک سرا. [ ک َ چ َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ایجرود بخش مرکزی شهرستان زنجان . کوهستانی ، سردسیر و معتدل است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ...
[ کِ ، گِ ، سَ ]؛ به طبری «کِلاگِر سِره» می باشد و نام روستایی از توابع شهرستان فریدونکنار در استان مازندران می باشد. نام کلاگر سرا برگرفته از طایفه ک...
ویران سرا. {سَ}. (ا. مر.). خانه خوبذ، هتل////////////////////////////////////////////////////////////////////// .
گرمابه سرا. [ گ َ ب َ س َ ] (اِخ ) از جمله ٔ دهات استراباد که در چهارفرسخی شرقی استراباد است . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 17...
بوستان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) بوستان . باغ . باغی که در صحن خانه سازند : درخورد بوستانسرای ترازهره و مشتری تماشایی .سیدحسن غزنوی (دیوان چ ...
بهشتی سرا. [ ب ِ هَِ س َ ] (اِ مرکب ) خانه ای چون بهشت : نهانی در آن قصر زیبنده دیدبهشتی سرایی فریبنده دید.نظامی .
افسانه سرا. [ اَ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) افسانه گو. قصه گو. داستان سرا. سراینده ٔ افسانه . رجوع به افسانه ساز شود.
ایرمان سرا. [ س َ ] (اِ مرکب ) ایرمان سرای . خانه و سرای عاریتی . (برهان ). خانه ٔ کرایه ای و عاریتی . (ناظم الاطباء). ایرمان سرای مهمان سرای مستع...
پوستین سرا. [ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش صومعه سرای شهرستان فومن ، واقع در هفتهزارگزی شمال باختری صومعه سرا. کنار راه شوسه ٔ صومع...