سراء. [ س َرْ را ] (ع اِمص ، اِ) شادی و فراخی . (دهار) (مهذب الاسماء). فراخی . شادی نیکویی . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شادی . (اقرب الموارد)
: فسبحان من لایحمد سواه علی السراء و الضراء. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
299).
اگر سرا بضرا در ندیدستی نکو بنگر
ستاره زیر ابر اندر چو سرا زیر ضرائی .
ناصرخسرو.
احوال جهان گذرنده گذرنده ست
سرما سپس گرما سرا پس ضرا.
ناصرخسرو.
الذین ینفقون اموالهم فی السراءو الضراء. (قرآن
134/3)؛ آنانکه مال نفقه و هزینه کنند در خواری و دشخواری . (تفسیر ابوالفتوح ).
چو در سراء و ضرا حالت
۞ اینست
ندانم کی بحق پردازی از خویش .
سعدی .
و در قم چندین احوال و اوضاع در سراء و ضراء بر سر ایشان آمد. (تاریخ قم ص
240).
|| (ص ) شتر ماده ٔ بیمار گر گرفته . (منتهی الارب ). شتر ماده که بیماری سُرَر دارد. (از اقرب الموارد). || نی میان کاواک یا عام است . (منتهی الارب ): قناة سراء؛ نیزه ٔ میان تهی . (مهذب الاسماء). نی میان کاواک . (اقرب الموارد). || زمین نیکو رویاننده ٔ گیاه . (منتهی الارب ). الارض الطیبه . (اقرب الموارد).