اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرافشان

نویسه گردانی: SRʼFŠAN
سرافشان . [ س َ اَ ] (اِ مرکب ) تیغ و مانند آن که چیزی را ببرد. (آنندراج ) :
که هرکه ز رای و ز فرمان من
بپیچد ببیند سرافشان من .

فردوسی .


سپیده دمان هست مهمان من
به نخجیر بیندسرافشان من .

فردوسی .


|| (نف مرکب ) جنباننده ٔ سر از ناز و کرشمه و یا از کبر و غرور. (ناظم الاطباء). || مست . (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سرافشان کردن . [ س َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سر انداختن . قطع کردن و جدا کردن سر : برآریم گرد از کمینگاهشان سرافشان کنیم از بر ماهشان . فردوسی ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.