سر اندرزدن
نویسه گردانی:
SR ʼNDRZDN
سر اندرزدن . [ س َ اَ دَ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از پنهان شدن باشد از ترس و بیم . (برهان ) (آنندراج ). || کنایه از سر در گریبان فروبردن . متفکر و متحیر بودن . (برهان ). سر در گریبان بردن از حیرت و فکرت . (رشیدی ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.