اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر اندرکشیدن

نویسه گردانی: SR ʼNDRKŠYDN
سر اندرکشیدن . [ س َ اَ دَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) مشهور شدن . پیش افتادن . برتر رفتن :
بزودی به فرهنگ جایی رسید
کز آموزگاران سر اندرکشید.

فردوسی .


|| سر فروبردن . مقابل سر برآوردن :
بدین همت که اندرسر همی داری سر اندرکش
سزای پینه و دوکی نه مرد رزم و میدانی .

سنایی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.