سر باز کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلق کردن . ایجاد کردن
: حصار جهان را که سر باز کرد
ز بیت المقدس سرآغاز کرد.
نظامی .
|| افتتاح کردن . آغاز کردن . شروع کردن
:شغال و گرگ و زاغ این ساز کردند
که از شخص شتر سر باز کردند.
نظامی .
|| منفجر شدن جراحت و ریش .