اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر برافراختن

نویسه گردانی: SR BRʼFRʼḴTN
سر برافراختن .[ س َ ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) طغیان کردن :
چو جایی ز دشمن بپرداختی
دگر بدکنش سر برافراختی .

فردوسی .


|| افتخار کردن . مباهات نمودن :
به خون ریختن سر برافراخته ست
بسی را بناحق سر انداخته ست .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.