اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر برکشیدن

نویسه گردانی: SR BRKŠYDN
سر برکشیدن . [ س َ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) بیرون آمدن . برزدن . طالع شدن :
ببود آن شب و خورد و گفت و شنید
سپیده چو از کوه سر برکشید.

فردوسی .


چو از خاور او سوی مشرق کشید
ز خاور شب تیره سر برکشید.

فردوسی .


|| طغیان کردن . یاغی شدن . سرپیچی کردن :
رهی کز خداوند سر برکشید
ز اندازه پس سرش باید برید.

دقیقی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.