سر برگرفتن . [س َ ب َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) از خواب برخاستن و بیدار گردیدن . (برهان ) (رشیدی ) (انجمن آرا)
: پهلومنه که یاری پهلوی توست آری
برگیر سر که این سر خوش زآن سر است امشب .
مولوی (کلیات شمس چ دانشگاه ص 187).
|| کنایه از مسافر شدن . (برهان ).