اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سربسر کردن

نویسه گردانی: SRBSR KRDN
سربسر کردن . [ س َ ب ِ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برابر وی شدن و کردن ، و این کنایه از تدارک و تلافی باشد، از این جاست که سربسر کردن حساب بمعنی برابر کردن حساب نیز دیده شده . (آنندراج ) :
ور نیک نمی کنی بجایم
با من صنما تو سربسر کن .

سنایی .


مه که از چرخ تخت زر کرده ست
با سریر توسربسر کرده ست .

نظامی .


دار ملک سروری جستند خصمان لاجرم
بر سر دارند اکنون کرده سرها سربسر.

سلمان ساوجی .


جنگها داریم با زلفش ولی در پای او
باز اگر افتیم با او سربسر خواهیم کرد.

کمال خجندی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.