اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سرخ شدن

نویسه گردانی: SRḴ ŠDN
سرخ شدن . [ س ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رنگ سرخ گرفتن . (یادداشت مؤلف ). || در غضب شدن . (غیاث ) (آنندراج ). خشمگین شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 131). || کنایه از خجالت هم باشد. (آنندراج ) :
به باغ برد ز زلفش صبا بدامن مشک
که غنچه سرخ شد و دست در گریبان کرد.

عماد فقیه (از بهار عجم ).


رخش را مهر گفتم ماه من از من مکدر شد
لبش را لعل خواندم سرخ چون یاقوت احمر شد.

میرزا هاشم محزون (از آنندراج ).


|| برشته شدن در روغن داغ . (یادداشت مؤلف ). || رنگ آتش گرفتن ، چنانکه آهن در کوره . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سرخ چشم شدن . [ س ُ چ َ /چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) سخت غضبناک گشتن : برآشفت بهرام و شد سرخ چشم ز گفتار پرموده آمد به خشم .فردوسی .
سرخ و زرد شدن . [ س ُ خ ُ زَ ش ُ دَ] (مص مرکب ) خجل شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 134). حالتی است که در هنگام خجالت روی دهد و مطلق سرخ و زرد ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.