سرخ مرز
نویسه گردانی:
SRḴ MRZ
سرخ مرز. [ س ُ م َ ] (اِ مرکب ) بمعنی سرخ مرد که رستنیی باشد شبیه بستان افروز. (برهان ) (آنندراج ). نازک بدن . (جهانگیری ). اسم فارسی آذان الغزال است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.