اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر رفتن

نویسه گردانی: SR RFTN
سر رفتن . [ س َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) از دست شدن سر. مردن . کشته شدن :
در ازل بود که پیمان محبت بستند
نشکند مرد اگرش سر برود پیمان را.

سعدی .


گر سر برود فدای پایت
مرگ آمدنی است دیر یا زود.

سعدی .


|| ریختن مایعی یا جوش آمدن از اطراف دیگ و جز آن . (یادداشت مؤلف ).
- سر رفتن حوصله ؛ دل تنگ آمدن . گرفته خاطر شدن .
- سر رفتن دل ؛دل گرفتن و تنگدل شدن . اندوهگین شدن .
- سر رفتن مدت ؛ منقضی شدن وقت . به پایان رسیدن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
سر رفتن. {سَ رَ}. (مصدر مرکب). ۱. لبریز شدن(مایع جوشان) ۲. به پایان رسیدن، تمام شدن ۳. بیتاب شدن، کم طاقت شدن. ///////////////////////////////////////...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.