اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سر فروشدن

نویسه گردانی: SR FRWŠDN
سر فروشدن . [ س َ ف ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افکنده شدن سر از شرمساری یا پشیمانی :
خردمند را سر فروشد ز شرم
شنیدم که میرفت و میگفت نرم .

سعدی .


|| فرورفتن . مشغول گشتن :
شبی سر فروشد به اندیشه ام
بدل برگذشت آن هنرپیشه ام .

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.