سرمه کش . [ س ُ م َ
/ م ِ ک َ
/ ک ِ ] (ن مف مرکب ) شخصی را گویند که سرمه کشیده باشد. || (نف مرکب ) کسی که سرمه در چشم مردم کشد. (برهان ) (آنندراج )
: بس بود از عشق تو چشم امید مرا
میل دوران کمان سرمه کش اعتبار.
خاقانی .
|| کنایه از روشن کننده ٔ چشم و بینایی دهنده . (برهان ) (آنندراج )
: سرمه کش دیده ٔ مردم صباست
رنگرز جامه ٔ مس کیمیاست .
نظامی .
|| (اِ مرکب ) کنایه از شب تاریک . (برهان ) (آنندراج ).