سرو پیاده . [ س َرْ وِ دَ
/ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرو کوچک که بقدر قامت مرد پیاده بود و آن بسیار خوشنما باشد. (غیاث ). نوعی از سرو کوتاه . مقابل سرو سواره . (آنندراج )
: سرو پیاده خوش بود اندر چمن ولی
آن سرومن پیاده خوش است و سوار خوش .
میرخسرو (از آنندراج ).
چشم پیاله عاشق مینای باده است
این شوخ چشم قمری سرو پیاده است .
سلیم (از آنندراج ).