سست مهار. [ س ُ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از رام و مطیع بودن . (برهان ) (آنندراج ). مطیع و رام و فرمانبردار. (ناظم الاطباء)
: با مرادت سپهر سست مهار
با حسودت زمانه سخت لگام .
انوری .
|| کنایه از مردم بی استعداد و ناقابل . (برهان ) (آنندراج ). ناقابل و بی استعداد. || ابله و احمق . (ناظم الاطباء). || بیهوده گو. (غیاث اللغات ). || بیهوده گر.(غیاث اللغات ). || بی قید و بند
:خواجگان بوده اند پیش از ما
در عطا سست مهر و سست مهار.
سنایی .