سطم
نویسه گردانی:
SṬM
سطم . [ س َ ] (ع مص ) بند و مسدود کردن در را. || (اِ) تیزی تیغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۲ ثانیه
ستم رسیدن . [ س ِ ت َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) جور رسیدن . ستم دیدن : ز مادر بزادم بدانسان که دیدز گردون بمن بر ستمها رسید.فردوسی .
ستم رساندن . [ س ِ ت َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) جور کردن . ستم کردن .ظلم کردن : و یا بکسی ستمی رساندن و چنان داند که داد کرده است . (تاریخ ...
ستم انگیختن . [ س ِ ت َاَ ت َ ] (مص مرکب ) ستم کردن . ظلم کردن : نیست مبارک ستم انگیختن آب خود و خون کسان ریختن .نظامی .