اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سطم

نویسه گردانی: SṬM
سطم . [ س ُ طُ ] (ع اِ) اصول و بن ها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ستم رسیدن . [ س ِ ت َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) جور رسیدن . ستم دیدن : ز مادر بزادم بدانسان که دیدز گردون بمن بر ستمها رسید.فردوسی .
ستم رساندن . [ س ِ ت َ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) جور کردن . ستم کردن .ظلم کردن : و یا بکسی ستمی رساندن و چنان داند که داد کرده است . (تاریخ ...
ستم انگیختن . [ س ِ ت َاَ ت َ ] (مص مرکب ) ستم کردن . ظلم کردن : نیست مبارک ستم انگیختن آب خود و خون کسان ریختن .نظامی .
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.