سعد
نویسه گردانی:
SʽD
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن ابی وقاص (17 - 55 هَ .ق .) مالک بن وهیب بن عبدمناف القرشی زهری ، از صحابه ٔ رسول خدا (ص ) و فاتح عراق و مدائن و از جمله شش تنی است که عمر برای شوری و تعیین خلیفه معین کرد و از عشره ٔ مبشره است . و او را فارس اسلام میگفتند. در کوفه رفت و خانه های بسیاری بنا کرد و در خلافت عمر حاکم آن شهر بود. پس بسال 55 هَ .ق . به مدینه در قصر خود که عقیق نام داشت درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 1 ص 366). رجوع به الاصابه ج 3 ص 83 و تاریخ علوم عقلی دکتر صفا ص 33 و تاریخ مصر ص 94 و امتاع الاسماع شود.
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل حیری نیشابوری . رجوع به ابوعثمان حیری رازی شود.
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن حسن بن سلیمان ابومحمد ثوراتی حرانی نحوی . ادیب شاعر و بشام و عراق رفت و در بغداد سکونت جست در آنجا از ابن منصور علم...
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن حسن بن شداد ابوعثمان . معروف به ناجم مردی ادیب و فاضل بود و نیکو شعر میگفت . بین وی و ابن رومی صحبت و مودت و گفتگ...
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن زنگی بن مودود از سلغریان فارس و پنجمین تن از اتابکان این سرزمین است . وی بسال 599 بر اتابک طغرل غلبه یافت و خود...
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن عبادةبن دلیم بن حارثه خارجی . معروف به ابوثابت صحابی و از مردم مدینه و رئیس قبیله خزرج بود و از امراء و بزرگان ج...
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن علی آبی . رجوع به سعدالملک آبی شود.
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابوالقاسم بن علی بن القاسم ابوالمعالی انصاری خطیری یا بغدادی . معروف به وراق دلال . مردی ادیب فاضل بود و ا...
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن عیسی القمری ملقب به شرف الدین ابوطاهر قمی وزیر سلطان سنجر سلجوقی (479 - 552 هَ .ق .) و پسر برادر نظام الملک اس...
سعد. [ س َ ] (اِخ ) ابن مالک بن سنان الخدری انصاری خزرجی . مکنی به ابوسعید خدری از صحابه و ملازمین پیغمبر اکرم (ص ) بوده . احادیث زیادی از...
سعد. [س َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعدبن صیفی تمیمی ملقب به شهاب الدین و مکنی و مشهور به حیص بیص ابوالفوارس از مشاهیر شعرا و از جمله ٔ فقهای ش...