اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سعد بلع

نویسه گردانی: SʽD BLʽ
سعد بلع. [س َ دِ ب ُ ل َ ] (اِخ ) دو ستاره است بر دست چپ آبریز و میانشان سومین است گویند این آن است که سعد او را فرو برد. (التفهیم ص 112). منزل بیست و سوم از منازل قمر و از آخر سعد ذابح است تا بیست و پنج درجه و چهل و دو دقیقه و پنجاه و یک ثانیه و نزد اهل احکام منزلی است ممتزج از سعادت و نحوست . یکی از منازل قمر است و آن از جمله سعود ده گانه است . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
دکتراحمدرضانظری چروده
۱۳۹۸/۰۹/۱۸
0
0

باسلام مرحوم علامه دهخدا با اشراف برتمامی علوم هیچ نکته ای را در امر شناخت لغت فروگذارننموده است.نظامی میگوید بلع ارنه دعای بلعمی بود/درصبح چرا دودست بنمود واین بلع // منزل بیست وسوم از منازل قمر، و رقیب آن طرفه است و آن دو ستاره است بیرون جدی میان ایشان یک گز، و عرب آن را سعد بلع ازبهر آن خوانند که به نزدیک مقدم آن ستاره ایست خردتراز خود ذابح ، گویی که آن را به گلو فرومی برد. (جهان دانش ). و آن یک شب مانده از کانون ثانی طلوع می کند و یک شب از ماه آب گذشته غروب می کند. (از اقرب الموارد). و گویند آن در وقتی که خداوند تعالی فرمود «یا أرض ابلعی مأک (قرآن 44/11)» طلوع کرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به سعد بلع در ردیف خود شود : لدا این واژه بلع می تواند با ابلعی مرتبط باشد.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.