اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سغد

نویسه گردانی: SḠD
سغد. [ س ُ ] (اِخ ) نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک سمرقند. گویند آب و هوای آن در نهایت لطافت باشد و آن بسغد سمرقند شهرت دارد.آن را بهشت دنیا هم میگویند. (برهان ). سغد ۞ سرزمینی است در آسیای مرکزی کلمه ٔسغدی در پارسی باستان «سوغوده » ۞ یا «سوغد» ۞ در اوستای متأخر «سوغده » ۞ (کشور سغدیان ) و «سوغد هوشایانا» ۞ (مقر سغدیان ) در یونانی «سغدییو» ۞ یا «سغدیانویی » ۞ آمده . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). موضعی است ازمشاهیر ولایت قریب بسمرقند که آن را از جنات اربعه ٔ دنیا شمرده اند و در خوشی آب و هوا مثل است . و در تواریخ آمده که سغد شهری آباد و بزرگ بوده و شمر نامی از سرداران عرب آن را بقهر مسخره کرده و خراب نموده وسمرقند را ساخته و آباد مانده و اصل در آن شمرکند بود و اکنون سمرقند مشهور است و سغد را بجهت قرب جواربسمرقند نسبت کنند. (آنندراج ) : ناحیتی است از ماوراءالنهر که اندر نواحی مشرق جایی نیست از آن خرم تر با آبهای روان و درختان بسیار و هوائی درست و مردمانی مهماندار و آمیزنده و نعمتی فراخ و آبادان و مردمان نرم و دین دار. (حدود العالم ) :
چنین گفت داننده دهقان سغد
که برناید از خانه ٔ باز جغد.

فردوسی .


بسغد است با لشکر افراسیاب
سپاه و سپهبدبرین روی آب .

فردوسی .


بریشم نوازان سغدی سرود
بگردون برآورده آواز رود.

نظامی .


برده بر طیبت سغد تو سمرقندی رشک
شده از دود بخاریت خجل نافه ٔ چین .

خواجه سلمان .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۳ ثانیه
سغد. [ س َ ] (ع اِ) باران نرم و جز بصورت مزدوج طریقه ٔ استعمال دیگری ندارد و گویند «اغضه اﷲ بسغدمغد» یعنی تر و تازه دارد او را خدای تعالی بب...
سغد. [ س ُ ] (اِ) زمین نشیب که آب باران در آن جمع شود. (برهان ) (غیاث ).
سقد. [ ] (ع مص ) مرتب کردن . (دزی ج 1 ص 660).
صغد. [ ص ُ ] (اِخ ) رجوع به سغد شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
Judy
۱۳۹۶/۰۱/۰۶
0
0

عالیییییی


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.