اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سقط

نویسه گردانی: SQṬ
سقط. [ س َ ق َ ] (ص ) کشته . افتاده :
زبان تیغ داند کرد تفسیر
سقط بانگ خروس بیگهی را.

اثیرالدین اخسیکتی .


که برو ازپیه این اشتر بخر
بیند او اشتر سقط در راه در.

مولوی .


|| مردن چهارپای خصوصا مردن اسب ، خر. (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به سقط شدن و سقط گشتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مورد اطمینان اسلام
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.