اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سکر

نویسه گردانی: SKR
سکر. [ س ُک ْ ک َ ] (معرب ، اِ) معرب شکر که طعام را بدان شیرین کنند. (غیاث ). شکر معرب آن است . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (دهار). رجوع به شکر شود. || خرمای تر و نیکو. || انگوری است که چون او را آفتی رسد از هم پاشد و آن بهترین انگورهاست . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || سکرالعشر، شبنمی است که بر درخت عشر منعقد گردد بپاره های نمک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). صمغی است که از درخت عشر یعنی اگر بیرون می آید در موضع گل وی خشک گردد جمع میشود و آنرا بدین نام خوانند. تیغال ، شکرک کوهی . (الفاظ الادویه ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سکر. [ س َ ] (ع مص ) پر کردن و بستن نهر آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). || افسون کردن کسی را. || (اِ) تره ا...
سکر. [ س َ ک َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || نبیذ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن ع...
سکر. [ س َ ک ِ ] (ع ص ) مست و همیشه مست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مصطکی . (رشیدی ).
سکر. [ س ُ ] (ع اِمص )مستی . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || (مص ) مست شدن . (منتهی الارب ) (تاج الم...
سکر. [ س ِ ] (ع اِ) بند آب و نهر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بند بسته . (مهذب الاسماء). || آنچه بدان بند کنند. || کناره ٔ بلند از نهر و آب ....
حالت سَکر. حالتی که از خوردن شراب و دیگر مسکرات پدید آید، مستی. رجوع شود به سکر.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.