سکه
نویسه گردانی:
SKH
سکه . [ س ُک ْ ک َ ] (ع اِ) رجوع به سکو شود.
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۵ ثانیه
سکه ٔ پاپ . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گیاه علف ماه . (فرهنگ فارسی معین ).
سکه شناسی . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) فن شناختن سکه . (فرهنگ فارسی معین ).
زیر رشته تاریخ که سکه را چون گواهی تاریخی کار می گیرد. سکهشناسی (در لاتین:numisma "سکه" از ریشه یونانی νομίζειν به معنی "کاربرد قانونی")دانش مطالعه...
سکه ٔ رائج . [ س ِک ْ ک َ /ک ِ ی ِ ءِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ترانه ای بود که هرگز از اصول و پرده بیرون نرود. (غیاث ) (آنندراج ).
سکه ٔ مردی . [ س ِک ْ ک َ/ ک ِ ی ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از ریش چه در حالت قسم خوردن دست بر ریش گذارند و گویند سکه مردان است ...
راجع به سکههای ایران به جز مطلعین و نویسندگان آگاه ایرانی، شرق شناسان و سکه شناسان دیگر کشورهای غربی نیز تحقیقات و مطالعاتی نمودهاند که میتواند در ...
سکههای ساسانی اسناد و مدارک گرانبهایی از تاریخ و فرهنگ و هنر و مذهب ایران به شمار میروند. از نظر تاریخ نگاری استفاده از این منابع به مانند بررسی کت...
بر سکه رساندن . [ب َ س ِک ْ ک َ / ک ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) مسکوک گردانیدن . (آنندراج ). سکه کردن . مضروب کردن : از چرخ بهیچ است تسلی دل ...
سکه به زر زدن . [ س ِک ْ ک َ/ ک ِ ب َ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. رجوع به سکه زدن شود. || گفتار را با کردار پیوند دادن و خوب سرا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.