سلق
نویسه گردانی:
SLQ
سلق . [ س ِ ] (ع اِ) چغندر که ترکاری است معروف مشابه بشلغم . (غیاث ) (آنندراج ). چغندر. (دهار). صاحب اختیارات میگوید که آن دو نوع است یک نوع آن است که به پارسی هم آن را سلق میگویند و نوع دیگر آنکه به فارسی چغندر خوانند. گویند اگر آب برگ آن را بر شراب ریزند سرکه شود و اگر بر سرکه ریزند شراب گردد. (برهان ). چکندر و آن مایه جلا و محلل و ملین و مفتح و نافع برای مفاصل و نقرس است و چون شیره ٔ آن را بر خمیر بریزند پس از دو ساعت سرکه شود و چون بر سرکه بریزند پس از چهار ساعت خمیر گردد و شیره ٔ ریشه ٔ آن را ببینی کشندو آن برای درد دندان و گوش و شقیقه لازم است . (منتهی الارب ). || گرگ نر. (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || آب راهه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- سلق البر ؛ گیاهی است .
- سلق الماء ؛ گیاهی است . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
صلغ. [ ص َ ] (ع مص ) دندان افکندن گوسپند در شش سالگی یا در پنجم درآمدن یا در ششم . (منتهی الارب ).
ثلغ. [ ث َ ] (ع مص ) ثلغ رأس ؛ شکستن و شکافتن سر.