اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سله

نویسه گردانی: SLH
سله . [ س َل ْ ل َ ] (ع اِمص ) دزدی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) خنور که طعام و جامه و بار در وی نهند. || زن دندان ریخته . || تگ اسپ . || بیماری سل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
صلح و صفا. [ ص ُ ح ُ ص َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آشتی کردن . صلح کردن . سازش کردن . رجوع به صلح شود.
صلح دارکلا. [ ص َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی ازبخش بندپی شهرستان بابل ، واقع در 18هزارگزی جنوب باختری بابل و 6هزارگزی جنوب شوسه ٔ بابل به آمل . ...
صلح دارکلا. [ ص َ ل َ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیاکلا بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 16هزارگزی شمالی شاهی و 3هزارگزی باختر شوسه ٔ شاهی ب...
صلح افتادن . [ ص ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) سازش دست دادن . به مصالحه انجامیدن : میان خوارزمشاه و ختا صلح افتاد. (گلستان ). رجوع به صلح شود.
صلح خواستن . [ ص ُ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) آشتی طلبیدن . سازش جستن : صلح با دشمن اگر خواهی هرگه که ترادر قفا عیب کند در نظرش تحسین کن ....
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.