اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سلیمان

نویسه گردانی: SLYMAN
سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام دو تن از صفویان : سلیمان اول ابن عباس دوم هشتمین پادشاه صفوی جلوس 1077 هَ . ق . فوت 1105 هَ . ق . پس از شاه عباس دوم پسر بزرگش صفی میرزا بنام شاه سلیمان بر تخت نشست و 29 سال سلطنت کرد و انواع بیرحمی وقساوت قلب از او سر زد. هنگام غضب یا دوستی احدی ازندیمان او از جان خود ایمن نبودند بریدن دست و گوش و بینی یا درآوردن چشم نزد وی از کارهای معمولی بود و آنان که مقرب تر بودند بیشتر دچار بلا و مشقت می گشتند چه پس از اینکه ندیمان را به افراط در شرب تکلیف می کرد، به اندک خلافی تعذیب می نمود. وی پادشاهی بود سست خرد و خوشگذران . در زمان او، اوزبکان اطراف خراسان را محل تاخت و تاز قرار دادند. سواحل بحر خزر عرصه ٔ قتل و غارت ترکان قبچان گردید. از طرف دیگر هلندیان جزیره ٔ قشم را تصرف کردند. کشور ایران بر اثر هیبت سلطنت که از زمان شاه عباس بزرگ در قلوب جای گرفته بود آرامش داشت . پس از مرگ او سلسله ٔ صفویه در آستانه ٔانقراض قرار گرفت . سلیمان دوم (میر) سیدمحمد متولی مشهد که شاهرخ بن رضاقلی میرزابن نادرشاه را دستگیر ونابینا کرد، خود بعنوان خواهرزاده ٔ شاه سلطان حسین صفوی بنام شاه سلیمان دوم بتخت نشست حدود 1162 هَ . ق . ولی 40 روز بعد مردم مشهد او را کور کردند و شاهرخ را دوباره بسلطنت برداشتند. (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سلیمان طبرانی . [ س ُ ل َ ن ِ طَ ب َ ] (اِخ ) رجوع به سلیمان بن احمدبن ایوب مطر و طبرانی شود.
قالیچه ٔ سلیمان . [ چ َ / چ ِ ی ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) قالیچه ٔ سلیمانی . بساط سلیمانی که تخت آن حضرت را بر آن میگسترده اندو باد آن را برداشته میب...
رزین بن سلیمان . [ رَن ِ ن ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) یکی از بنومروان بن ابی حنیفة است و گاهی شعر میگفته است . (از الفهرست ابن الندیم ).
انگشتری سلیمان . [ اَ گ ُ ت َ ی ِ س ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) انگشتری و مهر حضرت سلیمان است که گویند اسم اعظم الهی بر آن نقش بود و سلطنت وی بر...
راخبعم بن سلیمان . [ ... ن ُ س ُ ل َ ] (اِخ ) نام پسر حضرت سلیمان . دختری از نژاد وی راحب نام زن بهمن پسر اسفندیار بوده است . (فارسنامه ٔ اب...
سلیمان خان اردلان حاکم کردستان درزمان شاه صفی بود وشهر سنندج را بانام سنه دژ بنیان نهاد.
قلم سلیمان خانی . [ ق َ ل َ س ُ ل َ ] (اِخ ) یکی از طوایف پشتکوه از ایلات کرد ایران . ییلاق این ایل ، سیاه خانی و قشلاق آن هفت کوه و قده ...
شاه سلیمان ثانی . [ س ُ ل َ ن ِ ] (اِخ ) یکی ازشاهان سلسله ٔ صفوی است . رجوع به سلیمان ثانی شود.
شاه سلیمان صفوی . [ س ُ ل َ ن ِ ص َ ف َ وی ] (اِخ ) ازسلسله ٔ صفویان و پسرشاه عباس ثانی است که پس از مرگ پدر بتخت نشست . رجوع به سلیمان ص...
ابراهیم بن سلیمان . [ اِ م ِ ن ِ س ُ ل َ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم قطیفی شود.
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۱ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.