اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سماع

نویسه گردانی: SMAʽ
سماع . [ س َم ْ ما ] (ع ص ) جاسوس . (دهار) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). || مطیع. || یکی از مراتب دین مانی . نغوشاک . نغوشا. ج ، سماعون . (فرهنگ فارسی معین ). || سخت شنوا. (مجمل اللغة). بسیار شنوا. (آنندراج ). بسیار شنونده . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
پهلوانی سماع . [ پ َ ل َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرود و آوای خوش به پهلوی یا پارسی فصیح : بشنو و نیکو شنو نغمه ٔ خنیاگران بپهلوانی سماع...
صماع. املاءِ ناصحیح «صماء» و یا «سماع».
صمعاء. [ ص َ ] (ع ص ) تأنیث اَصمَع. خردگوش . (منتهی الارب ). || شاة صمعاء؛ گوسپندی که گوش او با گوش آهو ماند. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). ر...
سمعاً و طاعةً. [ س َ عَن ْ وَ ع َ تَن ْ ] (ع ق مرکب ) یعنی نسمع و نطیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بچشم . بالای چشم : خاتونی از عرب همه ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.