اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سمسار

نویسه گردانی: SMSAR
سمسار. [ س ِ ] (ع اِ) دلال و در عرف ، آنکه اجناس مختلفه مردم فروشد. (غیاث ). دلال که در میان بائع و مشتری سودا راست کند وفارسیان به معنی شخصی که چیزهای مختلف مردم فروشد، چون : سپر و شمشیر و زین و لگام و غیر آن استعمال نمایند. ج ، سماسرة. (آنندراج ). میانجی میان بایع و مشتری . (ناظم الاطباء). میانجی میان بایع و مشتری . آنکه اجناس مختلف مردم را بفروش رساند. دلال . ج ، سماسره ، سماسیر. (فرهنگ فارسی معین ) : ولیکن جماعتی مبصران روشناس و سمساران چارسوی لباس . (نظام قاری ).
بعرض تفاریق اشعار خود
شود کارفرمای سمسار خود.

میرزا طاهر وحید.


|| گیاهی است بنام گز. (فرهنگ فارسی معین ). || مالک چیزی . (از آنندراج ). مالک چیزی و برپادارنده ٔ آن . (ناظم الاطباء). || میانجی میان دو دوست . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
- سمسارالارض ؛ نیک ماهربه احوال زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
احمد سمسار. [اَ م َ دِ ؟ ] (اِخ ) (دهقان ...). ممدوح سوزنی است :چون گردن احرار ز بار منن خویش دهقان اجل احمد سمسار شکسته .سوزنی .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.