اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنا

نویسه گردانی: SNA
سنا. [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ مجلس سالخوردگان که اعضای آن سران روحانی و غیرروحانی ملت اند. (ایران باستان ). مجلسی که اعضای آن از بزرگان و اعیان کشور برگزیده شوند. مجلس اعیان .
- سنای پانصدنفری ؛ سنای پانصدنفری مجلسی بود که کلیس تنس در سال 510 ق .م . از تریبوس های ده گانه آتن در آن شهر تأسیس کرد. عده ٔ اعضای سناتا آن زمان چهار نفر بود. کلیس تنس به طرفداری طبقات پست مقرر داشت که هر یک از تریبوس های ده گانه پنجاه نفر عضو انتخاب کند و بدین طریق عده ٔ اعضای سنا را به پانصد نفر رسانید. (تاریخ تمدن قدیم ایران ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
سنا و شنبه . [ س ِ وَ شِم ْ ب َ ](اِخ ) (ناحیت ...) مرکب از دو ناحیه سنا و شنبه است که میانه ٔ مشرق و شمال کالی واقع است و این ناحیه مشتمل ...
سنع. [ س َ ن َ ] (ع اِمص ) خوبی و جمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
سنع. [ س ِ ] (ع اِ) خوردگاه دست یا بریدگی که میان پیوند دست و ذراع است یا استخوان کف دست که با انگشتان و خوردگاه دست اتصال دارد. (منت...
ستایش _حمد خدا
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صلح و دوستی ٬ مودت
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: سانس (اوستایی) دَئیژ (اوستایی: دَئیذیش)
ثناء. [ ث َ ] (ع اِ) آفرین . سخن نیکو. کلام جمیل . تمجید. تعریف . تحسین : ز دیدار رستم بجا ماندندز دورش فراوان ثنا خواندند. فردوسی .حسن سلیمان ...
ثناء. [ ث َ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد. محدث است .
ثناء. [ ث َ ] (اِخ ) کاتبه . زنی از خوش نویسان معروف و او جاریه ٔ ابن فیوما و از شاگردان اسحاق بن حماد است . (ابن الندیم ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.