اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنجیده

نویسه گردانی: SNJYDH
سنجیده . [ س َ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) سخته . موزون . (آنندراج ). || پخته . آزموده . مجرب . ممتحن . جاافتاده . سخته . || نیک اندیشیده . نیک سگالیده (سخن یا نکته ).
- بسنجیده ؛ سخته . موزون . جاافتاده . پخته :
بسنجیده چون کار هر نیکخو
پسندیده چون مهر هر مهربان .

فرخی .


- معنی سنجیده ؛ از روی اندیشه :
معنی سنجیده را اوقات باید صرف کرد
گر بهایی دارد این یوسف ز نقد فرصت است .

محسن تأثیر (ازآنندراج ).


گر سخن گستر ندارد قدر و مقداری چه غم
وزن او ظاهر شود از معنی سنجیده اش .

محسن تأثیر.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
سنجیده گاه . [ س َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) جای سنجیدن . موزن . (منتهی الارب ).
سنجیده گفتار. [ س َ دَ / دِ گ ُ ] (ص مرکب ) آنکه گفتار موزون دارد. (آنندراج ). که با سخن اندیشیده و نیک سگالیده است . پخته سخن : چو آید در سخن...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.