اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنع

نویسه گردانی: SNʽ
سنع. [ س َ ن َ ] (ع اِمص ) خوبی و جمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صنع. [ ص ُ ] (ع اِ) کار. || کردار. (منتهی الارب ). || مصنوع . ساخته : ویران دگر ز بهر چه خواهد کردباز این بزرگ صنع مهیا را. ناصرخسرو.شده ح...
صنع. [ ص ُ ] (اِخ ) کوهی است در دیار سلیم . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
صنع. [ ص ِ ] (ع اِ) سیخ بریان کن . || آنچه ساخته شود از سفره و جز آن . || درزی یا باریک کار. الخیاط او الرقیق الیدین . (اقرب الموارد). ||...
صنع. [ ص َ ] (ع مص ) کردن و ساختن چیزی را. || نیکو تیمار کردن اسب را. || (اِ) جانورکی یا مرغی است . || (ص ) رجل صنعالیدین ؛ مرد چربدست ...
صنع. [ ص َ ن َ ] (ع ص ) رجل صنعالیدین ؛ مرد چرب دست و باریک کار و ماهر در کار وپیشه ٔ خود. || رجل صنعاللسان ؛ بلیغ و نیک ماهر و حاذق در شعر و س...
صنع. [ص ُ ن ُ ] (ع ص ) رجال صنعالایدی ؛ مردان ماهر در کار و پیشه ٔ خود. (اقرب الموارد). رجوع به مواد قبل شود.
سناء. [ س َ] (ع اِ) بلندی . رفعت . (ناظم الاطباء). || (ع مص ) صاحب بلندی و رفعت گردیدن . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
صلح و دوستی ٬ مودت
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.