سنگ آتش . [ س َ گ ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالنار.اگر زنی دشوار زاید بر ران او بندند زاییدن بر او آسان گردد. (برهان ). سنگی که از آن آتش به چقماق برآرند و آنرا به عربی حجرالنار خوانند چه در این سنگ نسبت به سنگهای دیگر آتش بیشتر میباشد. (آنندراج ). سنگ چخماق . (یادداشت مؤلف ). قداح . (دهار)
: جلوه ٔ معشوق می یابیم از هر شعله ای
سنگ آتش را مگر از کوه طور آورده اند.
میرزا رضی (از آنندراج ).
گه منع کنندم ز غم مشتاقی
گه طعنه زنندم ز شراب وساقی
القصه درین سوخته ام نیست دمی
آسوده چو سنگ آتش از چقماقی .
محمد قلی سلیم (از آنندراج ).