سنگ باران کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سنگ زدن و سنگ ریختن بر کسی یا جایی . (از آنندراج )
: یکی سنگ باران بکردند سخت
چو باد خزان برجهد
۞ بر درخت .
فردوسی .
که بود آن کس که پیل آورد وقتی بر در کعبه
که مرغش سنگ باران کرد و دوزخ شد سرانجامش .
خاقانی .
این گنبد نارنج گون بازیچه دارد اندرون
ز آه سحرگاهش کنون رو سنگباران تازه کن .
خاقانی .
از سر زانو اگر یکدم گذاری بر زمین
دل طپیدن سنگ باران میکند آئینه را.
صائب .