سنگ راه شدن . [ س َ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مانعشدن و منع کردن . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). مزاحم و مانع و انگل شدن . (ناظم الاطباء). عائق . مانع وصول بمطلوب شدن . (یادداشت مؤلف )
: هر رهی کآن گرفتم اندر پیش
گشت فرسنگ و سنگ راهم شد.
ابن یمین (از انجمن آرا).