اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سنگین

نویسه گردانی: SNGYN
سنگین . [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حسن آباد بخش کلیبر شهرستان اهر. دارای 168 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ الجبا و چشمه . محصول آنجا غلات و جنگل . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی آنان گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
چهارآخر سنگین . [ چ َ / چ ِ خ ُ رِ س َ ] (اِ مرکب ) چارآخر سنگین . کنایه از چهار حد جهان ؛ یعنی مشرق ، مغرب ، شمال و جنوب است . (از برهان ) (از آن...
سنگین و رنگین . [ س َ ن ُ رَ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول ، باوقار. موقر.
سبک سنگین کردن . [ س َ ب ُ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، با دست سبکی و سنگینی اشیاء را آزمودن . آزمودن با دست وزن چیزهایی و قیاس ...
درشکایت از قطع رابطه ی مخاطب با گوینده به کار می رود به معنی دیگر سایه ات را بر سر ما نمی اندازی
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.