اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سواد اعظم

نویسه گردانی: SWʼD ʼʽẒM
سواد اعظم . [ س َ دِ اَ ظَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر شهر بزرگ عموماً و مکه ٔ معظمه خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). شهر بزرگ . (غیاث ). آنجا که مردمان یک قوم بیشتر و زیادتر از دیگر جایها مسکن گزیده اند. کرسی . عاصمه . پای تخت . علیکم بالسواد الاعظم :
سواد اعظمت اینک ببین مقام خرد
جهاد اکبرت اینک بدر مصاف هوا.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 11).


دخلش مزاج خزران خیلش غزاة ایران
جمعش سواد اعظم رسمش جهاد اکبر.

خاقانی .


|| (اصطلاح سالکان ) مرتبه ٔ جامعه را گویند که احوال موجودات از او بطریق اجمال معلوم توان کرد. (آنندراج ) :
در سواد اعظم فقر است اشک
نقطه ٔ کلی با کراهست و بند.

عطار.


رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.