سوار کردن
نویسه گردانی:
SWʼR KRDN
سوار کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بر نگین نشاندن احجار کریمه را. (یادداشت بخط مؤلف ). || برنشاندن بمرکوبی . (یادداشت بخط مؤلف ). || اجزاء ماشین یا کارخانه ای را بهم پیوستن . (یادداشت بخط مؤلف ).
- حقه را سوار کردن ؛ فریفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
بامبول سوار کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حقه زدن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). بامبول درآوردن . شیوه زدن . کلک زدن . رجوع به بامبول...