سود و زیان . [دُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نفع و ضرر
: تکاپوی مردم بسود و زیان
بتا و مدو
۞ هر سویی تازیان .
ابوشکور.
بدو شاد شد کشور خوزیان
پر از مردم و آب و سود وزیان .
فردوسی .
چنین داد پاسخ کز ایرانیان
مدارید باز ایچ سود و زیان .
فردوسی .
ومنصور [ دوانیقی ] بسود و زیان سخت بودی و ابودوانیق از آن خواندندش . (مجمل التواریخ ).
سخت می خندید همچون تازیان
غالب آمد خنده بر سود و زیان .
مولوی .