اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سوی

نویسه گردانی: SWY
سوی . [ س َ وی ی ] (ع ص ) راست و درست . || (اِ) میانه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). وسط. (اقرب الموارد). || قصد. یقال : قصدت سواه ؛ ای قصدت قصده . ۞ (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مکان سوی . جای با نشان و علامت . یقال : مررت برجل سوی و العدم ؛ یعنی وجود و عدم آن برابر است . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثوی . [ث ِ وی ی ] (ع اِ) جامه ٔ گروهه که بالای میخ بندند و بر آن مشک شیر بجنبانند تا مشک دریده و پاره نگردد.
صوی . [ ص ُ وا ] (ع اِ) ج ِ صُوَّة. رجوع بدان کلمه شود.
صوی . [ ص ُ وا ] (ع اِ) اطراف . اخذه بصواه ؛ یعنی گرفت او را بهمه ٔ اطراف وی . (منتهی الارب ).
صوی . [ ص ُ وی ی ] (ع مص ) خشک گردیدن نخله . || خشک گردیدن شیر گوسفند. || قوی و توانا گردیدن . (منتهی الارب ).
صوی . [ ص ُ وَی ی ] (ع اِ) پرنده ای است که مار از آواز آن میگریزد: تخاف من صویه ؛ ای صوته . || تپه ای از شن در کنار دریا که باد آنرا تود...
صوی . [ ص ُ وِ ] (ع اِ) قسمی گیاه که بدان چیزها چسبانند. (یادداشت بخط مؤلف ).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.