سه خواهر. [ س ِ خوا
/ خا هََ ] (اِخ ) سه خواهران . کنایه از بنات باشد و آن سه ستاره است پهلوی هم از جمله ٔ هفت ستاره ٔ بنات النعش که آنرا هفت اورنگ و دب اکبر نیزگویند و چهار دیگر بصورت کرسی است که نعش خوانند. (برهان ). سه ستاره اند پهلوی هم از جمله ٔ هفت ستاره ٔ بنات النعش . (غیاث ) (آنندراج ) (جهانگیری )
: زهره بدو زخمه از سر نعش
در رقص کشد سه خواهران را.
خاقانی .
ای بر تن تو جان دوپیکر گریسته
در هفت پرده چشم سه خواهر گریسته .
سیف اسفرنگی .