اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سهی سرو

نویسه گردانی: SHY SRW
سهی سرو. [ س َ س َرْوْ ] (اِ مرکب ) سرو راست . سرو کشیده . || قامت بلند. قامت راست :
سهی سروش از خم کمان دار شد
تهی گنجش از در گران بار شد.

اسدی .


ای سهی سرو ندانم چه اثر ماند از تو
تونماندی و در آفاق خبر ماند از تو.

خاقانی .


سحرگه آن سهی سروان سرمست
بدان مشکین چمن خواهند پیوست .

نظامی .


بر شاپور شد بی صبر و سامان
بقامت چون سهی سروی خرامان .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سرو سهی . [ س َرْ وِ س َ ] (اِخ ) نام لحن یازدهم از سی لحن باربد. (انجمن آرا) (برهان ) (رشیدی ) : برزند نارو بر سرو سهی سرو سهی برزند بلبل بر ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.